برای رفاه حال بازدیدکنندگان عزیز این وبلاگ وزین نشانی سایت <<معرفی تارنمای حاوی محتوی مجرمانه>> رو توی لینک دوستان قرار دادم که برید حالشو ببرید و با هرکس دشمنی داشتید بتونید به راحتی و در اسرع وقت وبلاگش رو فیلتر کنید.
به قول مقام عظمای ولایت :
طیب الله انفسکم
آقا من دیگه خسته شدم !
این ترم به هیچ یک از اهدافم نرسیدم.
چه کوتاه مدت و چه بلند مدت. چه سیاسی چه درسی. چه جسمانی و چه اخلاقی.
ترم بعد می خوام دیگه بیخیال سیاست بشم(یکی نیست بگه آخه تو گه از سیاست حالیته؟) و فقط بچسبم به درس.
البته این تصمیم رو ترمهای پیش هم گرفته بودم. ولی:
دیگه واقعا خسته شدم. تا کی با مشروطی دستو پنجه نرم کنم؟ تا کی هر ترم معدلم بشه ۱۴ و بگم ترم بعد میترکونم؟
ترم بعد اگه معدلم بالای ۱۷ نشه ترک تحصیل میکنم.
اصلنم شوخی ندارم. اصلنم از روی عصبانیت نمیکم این حرفو.
اگه بخوام این ترمهای آتی رو هم با همین روند طی کنم شاید بتونم مدرکمو بگیرم ولی این مدرک اصلا به دردم نمیخوره.
آقا اصلا کی گفته که حتما همه باید با درس به جایی برسن؟
نمی خوام بگم اوضاع مملکت نابسامانه.
نباید بگم کشور افتاده دست یه مشت بییییییییییپ(سانسور)
نمی تونم بگم تو کشور ما ظلم بیشتر از فساده.
ولی فقط یه سوال برام پیش اومده:
چی شد که یه دفعه استادان "واعظی"، "فروغی"، "پاک نهاد"، "ابراهیمی" و "تدین" یه دفعه همه شون با هم تصمیم گرفتن بازنشسته(اخراج) بشن؟
مگه دانشگاه شیراز مثل اینا رو داره که بعد از هر انتخابات بخواد یه عده شونو بازنشسته کنه.
یا مثل استاد "امینی" بعد از انتخابات به جرم "عضویت هیئت رئیسه مجلس ششم " و "ریاست ستاد انتخاباتی کروبی " و "عضویت در شورای مرکزی حزب اعتماد ملی " دستگیر بشن؟
دیدم واقعا ارزش داره به خاطر این آهنگ لپ تاپ دوستم(ممد) رو بردارم و برم طبقه ی یازده ؛ اتاق دوستم(علی) و این آهنگ رو خودم آپلود کنم تا حتما به دست تمام طرفداران این وبلاگ وزین(طبق آخرین آمار؛ این وبلاگ حدود ۲۵میلیون بازدیدکننده داره(دروغگو شصت و سه درصدت کو؟)) از اون مستفیض بشن.
و اکنون این شما و این آهنگ <<ممد نبودی>> :
میگن این آهنگ رو شاهین نجفی خونده ولی من نمیدونم خوننده ش کیه ولی هر کی هست دمش گرم.
ضمنا فراموش نکنید که :
خرمشهر را خدا آزاد کرد. امام(ره)
امروز یه مقاله ی طنز سیاسی نوشتم و توش تا می تونستم میرحسین موسوی رو کوبوندم.
و بعد دادمش تحویل رئیس بسیج دانشجویی دانشکده حقوق(الله کرم مشتاقی) که تو نشریه شون چاپش کنه.
وقتی مقاله رو خوند گل از گلرخش شکفت و ازم پرسید : شما عضو بسیج دانشجویی هستی؟
وقتی جواب منفی شنید گفت: شما که اینقدر قلمت قویه و دست به قلمت خوبه چرا فعالیت تو بسیج فعالیت نمی کنی؟
و چقدر از فهم و درک و شعور بالای من تقدیر کرد.
آره دادا! اینه!
حالا از مزایای پایه مالی که بگذریم:
اینجانب نیما آزاد(طرفدار دوآتیشه ی دو تیم آرژانتین و اسپانیا) همین جا تنفر عمیق خودم از تیم ملی سوئیس را رسما اعلام میدارم. طرفداری این تیم حرام می باشد و هرگونه دلبستگی به این تیم در حکم محاربه با خدا و پیغمبر و امام عصر(عج) و امام غروب(مج) و امام شب(کج) می باشد.
حدیث نوشت : سوئیس باید از صفحه ی روزگار محو گردد. نیما(ره)
ضمنا لازم دونستم حتما بگم :
ادامه مطلب ...در اومده بهم میگه : آخه مشکلت چیه؟ چرا الکی انقدر خودتو اذیت می کنی؟ چرا بقیه ی مردم هیچ چی نمی گن؟ بیخیال بابا. مردم اگه ناراضی باشن خودشون زبون دارن که بگن.
می گم : آخه مشکل منم همینه!
مصیبت بزرگتر از این داریم که مردم از بدبختی خودشون راضی باشن؟
-------------------------------------------------
نه خداوکیلی شما بگید!
چه مصیبتی بزرگتر از اینکه :
مردم به فقر خودشون راضی باشن. یا اصلا:
مردم از بدبختی خودشون راضی هستن.
مرگ بر ملت غیور ایران!!!!!!!!!!!!!!!
حالا تو بیا بگو منطق <<مرگ بر ...>> رو قبول نداری.
باشه . ولی آخه تا کی؟ آخه زندگی به جه قیمت؟
والا ما که گشتیم نبود
شما هم بیخود نگردید که نیست
اصلا چرا باید گشت؟
جو که میدونی چیه؟ با گندم هم که آشنایی داری؟
اگه تونستی یه جو غیرت و یه گندم جرئت پیدا کنی توی این مردم(مخصوصا شیرازی ها) جایزه داری.
وقتی مردم روز ۹ دی میان خونشون رو هدیه به رهبرشون میکنن چطور میشه ازشون انتظار داشت که ۲۲ خرداد(یا هروقت دیگه ای) بیان و حقشون رو بخوان.
دیروز وقتی با لباس سبز رفتم بیرون هرلحظه منتظر یه حادثه بودم. ولی نه خیر. به جز خودم تنها کسی که لباس سبز پوشیده بود باغبان دانشگاه بود!
بحث موسوی یا احمدی نژاد نیست.
بحث اینه که وقتی یه نفر هر روز میاد یه بار میزنه توی سرت و تو هیچ چیز نمیگی(بزرگواری میکنی) طرف مقابل میگه <<یارو کتک خورش ملسه ها>> و بعد از یه مدت یه دونه میزنه تو سرت و یه دونه هم میزنه تو صورتت.
تازه داستان همین جا ختم نمیشه.
ادامه مطلب ...یه دونه از اون نشریه هایی که تو نمازجمعه ی تهران پخش میکنن گیرم اومد.
بعضی از خبرای مهمشو واستون مینویسم شاید خوشتون بیاد:
ــ اشغالگران آمریکایی اخیرا با نصب دستگاه شنود بر روی حیوانات اقدام به جمع آوری اخبار و تصاویر از اوضاع داخلی و مرزی ایران کرده اند.
ــ هیئت دولت دستور ممنوعیت استفاده از واژگان خارجی برای نام فیلمهای سینمایی را صادر کرد.
ــ آمار حضور دکتر احمدی نژاد به مجامع و اجلاس های جهانی از تمامی همتایان گذشته و حتی روسای جمهور کنونی دیگر کشورهای جهان بیشتر است.
ــ دبیر کل حزب الله لبنان گفت : با شروع جنگ جدید ؛ نابودی اسرائیل حتمی است و به تغییر نقشه ی منطقه منجر خواهد شد.
ــ روح الله داداشی؛ قویترین مرد ایران در مسابقات مردان آهنین؛ کمربند قهرمانی خود را به دکتر احمدی نژاد تقدیم کرده. چرا صدا و سیما از چنین ورزشکاران فهیم و معتقد خبررسانی نمی کند؟
بعد از مدتها تلویزیون ندیدن امروز نشستم پای تلویزیون داخلی و فکر میکنی چی دیدم؟
شبکه ی یک سریال خانواده:
یه دفتر ازدواج و طلاق رو نشون میده که توش یه پیرمرد با یه پیرزن میخواد ازدواج کنه و همزمان یه زن و مرد جوون میخوان طلاق بگیرن. پیرزن و پیرمرد و صاحب دفتر شروع میکنن به نصیحت زن و مرد جوون.
بعضی از دیالوگهاشون رو نمیشه ننوشت:
ناشکری نکن پسرم. قدر زندگیتو بدون!
.
.
.
انقدر اسم طلاق رو نیار دخترم! خوبیت نداره.
.
.
.
سعی کنین همدیگه رو همینجوری که هستین بپذیرین! همه چیز رو که نمیشه تغییر داد.
.
.
.
آهان!!!!...سکوت علامت رضاست...
و در آخر زن و مرد جوون پشیمون میشن و طلاق نمیگیرن!!!!!!!!
تا وقتی تلویزیون هست نیازی به توالت رفتن ندارم.
"آنها کنجکاو و ترسان و چشم براه و ناتوان به جهش خون همقفسشان که اکنون آزاد شده بود نگاه میکردند. اما چاره نبود. این بود که بود. همه خاموش بودند و گرد مرگ در قفس پاشیده شده بود...
...همقفسان چشم براه ؛ خیره جلو خود را می نگریستند."
نقل از "قفس" نوشته ی "صادق چوبک"
مجبور شدم برای سومین بار کتاب 1984 رو بخونم. اگه یه نفر تو جهان منو درک کنه همین خدابیامرزه(جورج اورول رو میگم).
به خودم قول دادم حتما یه بار دیگه قلعه حیواناتش رو بخونم. ولی بعد از...
آقا اصلا به من چه؟
هر کاری که دوست داری بکن.
بزنگ و بگیر و ببند و بدزد و بکش.
اصلا واسم مهم نیست اگه اسرائیل بخواد به ایران حمله کنه.
یا اگه به هر کلکی(اعم از شایعه زلزله و اخراج شرکتها از تهران) مردم رو از تهران بیرون کنی.
یا اگه به جرم دوستی با جنس مخالف دستگیر بشم. اونم توسط کی؟ پلیس راهنمایی و رانندگی!!!!!!! و نه گشت ارشاد.
اصلا مهم نیست اگه یه روز به جرم نشر اکاذیب فیلترم کنی.
آخه من سازگار شدم.
به قول شاهین نجفی:
"مرض عادی میشه واسه جماعت بیمار"
یا به قول اون آهنگ معروف Linkinpark (آهنگ In the end):
I`ll never fight again//////////////and this is how it ends
برای بچه های رشته مون "لیدر" تعیین میکنیم.
و من دلم رو خوش میکنم به اردوی مختلط با بچه های دانشگاه.
خلاصه اینکه: "احمق باش تا کامروا شوی."
برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی تصمیم بر آن شد که مقداری اصلاحات اصولگرایانه در امور خطیر کشوری بکار بگیریم. مثلا:
از این به بعد به جای mouse بگیم موشواره
به جای هلیکوپتر بگیم چرخبال
به جای شرینی دانمارکی بگیم شیرینی گل محمدی
به جای کاخ ریاست جمهوری بگیم بیت المحمود
به جای منتقد بگیم مزدور
به جای دانشجو بگیم موی دماغ
به جای زندانی سیاسی بگیم اعدامی روانی
به جای "سوسنگرد" بگیم "فاطی قلنبه"
(برای جبران ابروهای کمانی سوسن خانوم، ابروهای پیوندی و ترجیحا پاچه بزی فاطمه خانوم را قرار دهیم)
خواهشمند است اصلاحات جدید خود را با ما در میان بگذارید.
با تشکر